شیشه ای میشکند
یک نفر میپرسد
که چرا
شیشه شکست؟
یک نفر میگوید:
شاید این رفع بلاست
دیگری میپرسد
شیشه پنجره را باد شکست؟
دل من سخت شکست
هیچ کس هیچ نگفت
غصه ام را نشنید
از خودم میپرسم"
ارزش قلب من از شیشه پنجره هم کمتر بود؟
مینویسم خاطرات با اشک و آه در شبی غمگین و تاریکو سیاه / مینویسم خاطرات از روی درد تا بدانی دوریت با من چه کرد!
عشق ورزیدن خطاست حاصلش دیوانگی ست عشق ها بازیچه اند عاشقان بازیگر این بازی طفلانه اند عشق کو؟! عاشق کجاست؟! معشوق کیست؟